خاطرات طلبگی قسمت آخر
قسمت_آخر
✏ اینجا بود که متوجه شدم کار باید از ریشه انجام بشه یعنی باید مدیریت حوزه را آگاه کنیم...
سکوت کردم 🔇 و دیگه حرفی نزدم...
◀ اما استاد به صحبتهاشون ادامه دادند و بحث را با این جمله👇 تمام کردند...
✳ اگر نفس انسان آلوده شود در نهایت اگر
♥ امام زمان علیه السلام ♥
هم ان شاءالله، ظهور کنند و همین صحبت ها را بگویند همچنان قبول نخواهد کرد❗❗❗
🔗 بعد از کلاس با یکی از دوستانم صحبت کردم قرار گذاشتیم 👈 مقاله های آقای سید مقداد صادقی را پرینت بگیریم و بفرستیم، دفتر مدیریت...
ان شاءالله که مؤثر باشه...
اما ما ☺ همچنان معتقدیم،
👌وقتی حضرت امام خمینی تونستند تنهایی و دست خالی انقلاب را هدایت کنند و ملت را با دست خالی اما به مدد الهی به پیروزی برسونند
پس من و دوستانم هم میتونیم... ان شاءالله.✌
🔶🔸البته با اساتید دیگری هم جلسه داشتیم و خیلی بحث کردیم...
وقتی می گفتند:
◀ تلگرام داری تا فلان مطلب را برات ارسال کنم؟
چنان با تعجب می گفتیم:
💥 ااااااستاد نفرماااااااایید!!! ما در فضای صهیونیستی چکااااااار؟؟؟!!!
ما پیرو حرف رهبر و ولایتیم.😊
😃 بعد استاد سؤال می کرد یعنی چی؟؟
◀ ما هم براشون از حکم رهبری می گفتیم و رررروز از نو و رررروزی از نو... و سعی میکنیم قانعشان کنیم که از تلگرام خارج شوند...😉👌✌
ارسالی از کاربر محترم؛
طلبه، زهرا یعقوب زاده. فعال فضای مجازی
از قم، عضو جبهه اقدام...
