آرمان ولایت

جبهه وبلاگ نویسان مطالبه گر انقلاب اسلامی

آرمان ولایت

جبهه وبلاگ نویسان مطالبه گر انقلاب اسلامی

آرمان ولایت

از داخـل یخچـال برایـش آب و عسـل مـی آورم... می خـورد. بی اصـرار مـن هـم، همـه اش را می خـورد. دراز می کشـد... پایـم را دراز می کنـم تـا سـرش را روی آن بگـذارد. حرفـی از غـرورش نمی زنـد و تـن می دهـد بـه این محبت... چشمانش باز است و خیره رو به رو... 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۷ ، ۰۹:۰۴
انتظار ...

وحشتش، وحشی اش کرده، می ترسم آسیبی به خودش بزند. دست می اندازم دور شـانه اش، سـر می گذارد روی شـانه ام و بغضش با صدا می ترکـد و هق هـق طولانـی اش وقتـی کـم می شـود کـه بـه زمزمـه تبدیل می شود:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۷ ، ۰۹:۰۳
انتظار ...

از حالـش واهمـه ای در دلـم می افتـد. نا گهـان از جایش مثل فنر می پرد و صدای فریادهایش تمام نمازخانه را پر می کند. 

- سالم بود. می فهمی؟
هق میزند:
- داشـت عیـش و نوشـش رو می کـرد. صدتـا، هزارتـا دختـر بـراش می مردند. سایت راه انداخته بود، بیا ببین براش چه کار می کردند! 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۷ ، ۰۹:۰۲
انتظار ...

- جواد! چه کار می تونم برات بکنم؟

- یه سؤال دارم. سرجدت درست جواب بده. نپیچونم. 
- اگه جواب دادنای من حالت رو خوب میکنه، باشه بپرس. 
- مگه نمی گی من آزادم؟ اختیارم دست خودمه؟
دوبـاره شـروع شـد. چـرا یـک بـار نمی نشـیند عالـم خلقـت را از اول، درسـت و عمیـق مطالعه کنـد تـا ایـن همـه از وسـطش دور خـودش نپیچـد. الآن وقتـش نیسـت کـه ایـن را بگویـم. کوتـاه می آیـم و جـواب می دهم:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۷ ، ۰۹:۰۱
انتظار ...

زنـگ خانـه را پشـت سـر هـم می زننـد. محبوبـه بـا عجلـه از آشـپزخانه بیـرون می آیـد. چشـمان مشـکی اش را تـرس و تعجـب پر کرده اسـت. گوشی را برمی دارم. صدا خراشیده و زار است:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۷ ، ۰۹:۰۰
انتظار ...

دیشب که پیام زد برای والیبال فردا خنده ام گرفت.

- بیا بانو جان! یه روز خواستم صبح بیشتر بخوابم، شب نون گرفتم. 
همراهم را گرفت و پیام را خواند و در جا گفت:
- شرمنده ی اخلاق ورزشیتم نمی تونم اجازه بدم بری!
همین علامت تعجب خط بالا، روی سـر من هم نشسـت و نگاهش کردم. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۷ ، ۰۸:۵۹
انتظار ...

داستانی تربیتی

#قسمت_هجدهم


فقـط نگاهـم می🌺 کنـد. سـرویس نمی زنـم. روی دور بـدی افتـاده ام. می خواهـم مجبورش کنـم بـه سـازی کـه مـن می زنـم برقصـد. دلـش می خواهـد کـه مـن اذیـت نشـوم. ایـن مرامـش اسـت. همیشـه طـوری رفتار می کند که بچه ها کنارش احساس راحتی می کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۷ ، ۰۸:۵۷
انتظار ...

#داستانی_تربیتی

#قسمت_هفدهم

- دلم می خواهد یک دسـت والیبال با هم بازی کنیم و این بار این تو نباشی که همیشه باید یک آبشار محکم 🌺حواله ی صورت من بکنی، بلکـه مـن باشـم کـه سـه چهار تـا آبشـار محکـم بکوبـم تـوی صورتـت تـا انقـدر از زبـان مـن بـه خـودت حـرف بی ربـط نزنـی. اگـر پسـرم بـودی، اختیارت را داشتم. به قصد کشت... صدای نفس های عمیقی که می کشد گوشم را آزار می دهد. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۷ ، ۰۸:۵۶
انتظار ...

#داستانی_تربیتی

#قسمت_شانزدهم

- این‌هـا نصیحـت نبـود. جـواب سـؤال‌های زیـادت بـود کـه هـر بـار پرسیده بودی و من جواب نداده بودم، چون وقتش نبود. پس بی‌خود قاعـده‌ی جـواب سـؤال رو بـا انـگ نصیحـت بـه هـم نـزن. اما حـالا که تصمیـم گرفتـی کمـی دهـان مبارکـت رو کنتـرل کنـی، اگـر دوبـاره نمی‌گـی نصیحـت، یـک پیشـنهاد دارم. شـاید خواسـتی فکـر کنـی. بـرای رو کم‌کنـی مـن اگـر سـکوت کـردی، همیـن الآن فریـاد بـزن؛ چون ضـرر کـردی. امـا برای رو کم َکنی نفـس بد‌مزاجت اگر داری این کار رو می‌کنی، موفق باشی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۷ ، ۰۸:۵۵
انتظار ...

#داستانی_تربیتی

#قسمت_پانزدهم

- نـه جواد جـان. تـو کـه شـعار مـی‌دی و هـوار می‌کشـی از هـر چـه رنـگ تعلق پذیرد آزادی، پس چرا ا‌نقدر دست و پا بسته ای؟ اتفاقا شیطون صلا دشمن پر قدرتی نیست. اون هم برای تو اینقدر پر‌ادعایی، من رو بعد از این‌همه رفاقت اولین دشـمن خودت میدونی. برای خودم متأسـف شـدم. لازم هم نبود دوسـتت رو اون طوری بزنی و این طوری بخوری که توی مدرسـه دسـتمال گردن ببندی. پای چشـمت و کنار لبت داد می زد که خوردی، دسـتی هم که دسـتمال بسـته بودی هم. آدمـیزاد تـا ایـن همـه عقلـش رو آکبنـد نگـه مـی‌داره نیـاز بـه شـیطون نداره. هوای پیچیده در سرش و خود مغرور و پر بادش براش بسه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۷ ، ۰۸:۵۳
انتظار ...