آرمان ولایت

جبهه وبلاگ نویسان مطالبه گر انقلاب اسلامی

آرمان ولایت

جبهه وبلاگ نویسان مطالبه گر انقلاب اسلامی

آرمان ولایت

روزهای_با_تو_بودن49

چهارشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۷:۴۰ ق.ظ

#جبهه_اقدام

 #روزهای_با_تو_بودن

 #قسمت_چهل_و_نهم

دوباره راه می افتیم. 

سامیار آرام شده. حرف هایی که میزد در باره خدا و قرآن و امام حسین (علیه السلام)، از سر لجبازی نبود؛ بخاطر استیصال بود. و گرنه سامیار ما که اهل این حرف ها نیست!

اما نیما باز هم با طعنه می گوید: ما رو آوردی کوه برای گریه زاری دیگه آقاسید؟

علی که حالش بهتر است، با اشاره سیدحسین وارد میدان می شود: "خب مگه بده؟ حال آدم که خوب نیست، گاهی گریه حالشو خوب میکنه!"

- یعنی شما مذهبیا همیشه حالتون داغونه که دائم دارید روضه می گیرید، سینه می زنید، گریه می کنید؟

علی هم مثل سیدحسین می خندد: "نه! اولا کی گفته ما دائم تو روضه و هیئتیم؟ همیشه که گریه نمی کنیم، جشنم داریم! دوما خب بالاخره آدمیم دیگه، غم داریم، مشکل داریم، ولی وقتی بجای غصه خوردن برای مشکلات کوچیک خودمون برای مصیبت اباعبدالله گریه می کنیم، با عنایت آقا حالمون بهتر هم میشه! اصلا یه نشاط خاصی به آدم دست میده. تازه بعد این گریه ها، خوردن چای روضه! یه چیزیه هااااا!"

احساس می کنم بیش از حد نقش هویج را بازی کرده ام. 

سیدحسین هم با نگاهش همین را می فهماند. یعنی من هم باید بیایم وسط. 

کمی حرفهایم را سبک سنگین می کنم و می گویم: "من نمیدونم چرا بعضیا معتقدن گریه چیز بدیه یا نشونه ضعفه؟ نه اتفاقا! نشونه زنده بودن قلبه، نشونه اینه که آدم احساس داره، درک داره، هنوز آدمه! همونقدر که خنده برای آدم لازمه، گریه هم لازمه!"

نیما راضی نمی شود:

ادامه دارد...

❇❇❇❇❇

 جبهه اقدام انقلاب اسلامی

sapp.ir/jebheeqdam

  ذکر منبع الزامی است.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۲/۱۹
انتظار ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی