آرمان ولایت

جبهه وبلاگ نویسان مطالبه گر انقلاب اسلامی

آرمان ولایت

جبهه وبلاگ نویسان مطالبه گر انقلاب اسلامی

آرمان ولایت

#روزهای_با_تو_بودن47

دوشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۷:۳۳ ق.ظ

#جبهه-اقدام

 #روزهای_با_تو_بودن

 #قسمت_چهل_و_هفتم

سیدحسین بطری آبی درمی آورد و با همان آب کم، وضو می گیریم.

 زیرانداز را علی پهن می کند و سیدحسین جلو می ایستد به نماز.

 فقط نیماست که ایستاده و نگاهمان می کند. 

نماز زیر آسمان، بالای کوه، روبروی افق، آنقدر زیباست که دوست نداری تمام شود. چون با چشمان خودت می بینی دنیا هم با تو نماز می خواند.

نماز که تمام می شود، شروع میکنیم به تسبیحات گفتن؛ اما نیما به سیدحسین مجال نمی دهد.

 با لحنی جسورانه می گوید: چرا نماز میخونی؟

سامیار چشم غره میرود که: "همه که مثل تو کافر نیستن."

سیدحسین با نگاه مهربانی به سامیار ساکتش می کند. 

انتظار دارم سیدحسین بنشیند درباره آثار روحی نماز حرف بزند، روایات را برای نیما بخواند یا مثال بزند که مثلا مثل غذا خوردن است که به آن نیاز داریم و...

 اما سیدحسین بعد از کمی مکث، با سادگی تمام می گوید: "چون دستور خداست!"

چون دستور خدااااست... به همین راحتی! احساس میکنم چقدر خودمان را معطل کرده بودیم که بنشینیم برای نماز و روزه و حجاب و... آثار روحی و جسمی و اجتماعی بشماریم که جوانان قبول کنند دین را بپذیرند! شکی در این نیست که احکام دین، جسم و روح و اجتماع را سالم نگه میدارد؛ اما ما که تمام حکمت ها را نمیدانیم، اگر ندانیم پس نباید عمل کنیم؟ اگر هدف خودمان باشیم، پس رضای خدا و قصد قربت معنا ندارد! سیدحسین منظورش همین بود؛ دستور خدا چون و چرا ندارد!

نیما هم از سادگی جواب سیدحسین تعجب کرده، چند ثانیه ای به سیدحسین نگاه می کند که مشغول گفتن تسبیحات است. بعد می پرسد: 

ادامه دارد...

❇❇❇❇❇

 جبهه اقدام انقلاب اسلامی

sapp.ir/jebheeqdam

  ذکر منبع الزامی است.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۲/۱۷
انتظار ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی